بهـ نامـ او
زمانـ زیادی استـ کهـ سوتـ کور استـ
اینجا نبودنـ چقدر زیاد می گذرد
چهـ دلمـ تنگـ شدهـ برای اینجا
خانهـ دو نفرهـ ی مانـ
جایی کهـ منمـ و منمـ و تو و تو
تمامـ اینـ خانهـ بوی تو را میدهد
بوی خیالـ تو را
تمام اینجا
رنگـ تو را دارد
تمامـ رنگی تمامـ رنگی
و سیاهـ موهایتـ
در امتداد کرانهـ ی شبی استـ
کهـ مرا بهـ ستارهـ چشمانتـ می رساند
چهـ می کند اینـ چشمها با منـ
خدا نکند کهـ ببارد
بارانـ چشمـ هایتـ
نهـ گویا باران کهـ گداختهـ های آتشی استـ
کهـ تمامـ جانمـ را بهـ آتشـ می کشد
فدای اینـ دو چشمـ تبـ دار
نبینمـ کهـ بارانی شود...
ϰ-†нêmê§ |